جدول جو
جدول جو

معنی سر پر - جستجوی لغت در جدول جو

سر پر
تفنگ یا توپی که گلوله یا ساچمه را از سر آن داخل کنند مقابل ته پر
تصویری از سر پر
تصویر سر پر
فرهنگ لغت هوشیار
سر پر
تفنگ سرپر، تفنگی که باروت و ساچمه یا گلوله ی آن از بالا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفنگ سر پر
تصویر تفنگ سر پر
تفنگی که از دهانۀ لوله پر می شد و در آن باروت، ساچمه و یا فشنگ می گذاشتند، تفنگ دهن پر
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی تفنگ شکاری یا توپ که باروت و گلوله را از سر لوله داخل آن کنند
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
ماه که سی روز تمام است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ پُ)
مقابل ته پر و سرخالی. (یادداشت مؤلف) ، نوعی از تفنگ که باروت و گلوله از سر لوله درآن کنند و با سنبه استوار کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سی پر
تصویر سی پر
ماه که سی روز تمام است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه پر
تصویر سه پر
آن چه که دارای سه شعبه باشد سه شاخه: تیر سه پر
فرهنگ لغت هوشیار
کله الاغ راس الحمار، آنکه بی موقع جایی آید و مزاحم شود مزاحم، بی حیا بی شرم
فرهنگ لغت هوشیار
بالای در سر آستانه خانه، اطاقی که بالای در خانه ساخته شده باشند سر دری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپر
تصویر سرپر
((~. پُ))
نوعی تفنگ که باروت یا گلوله آن از سر لوله به داخل فرستاده می شود
فرهنگ فارسی معین
پرهای ریزی که پس از پر کندن مرغ در تنش ماند و آن را شعله ی
فرهنگ گویش مازندرانی
گردویی که از آن به عنوان تیله استفاده شود، در کتول به دام
فرهنگ گویش مازندرانی
سرازیر
فرهنگ گویش مازندرانی
برگ درخت انجیلو
فرهنگ گویش مازندرانی
سیر سیر در مقابل گرسنهتأکید بر سیری
فرهنگ گویش مازندرانی
خوردن بالای علف به وسیله ی حیوان، چیره و مسلط
فرهنگ گویش مازندرانی